ترن هوایی....(اردو)






















خاطرات بروبکس باحال galaxy


 

اقایادتونه این حورا ذوق مرگ شده بود که فیلمه ترن هوایی توکامپیوترش خونده؟

توراه اردوبودیم هندزفری هاتوگوش همه تواحساس بودیم گاهی اوقات این صفاوحوراوفائزه یه اهنگ به قوله خودشون قشنگ پیدامیکردن ماروهم مجبورمیکردن که گوش کنیم بعدشم شروع میکردن به بلوتوث کردن برای هم...

وسطای راه توحالوهوای خودمون بودیم که یهوگفتن فریمان نگه میداریم که صبحانه بخوریم..

من یکی اصلادوس نداشتم پیاده بشم به بقیه هم گفتم پیاده نشیم اوناهم قبول کردن..

اقاتاخبررسید که اونجاپارک داره این حورامارومجبورکرد که بریم پایین ماهم رفتیم..

تارسیدیم حوراوصفاگفتن مامیریم ترن هوایی

هرچی گفتم ای بشینین سرجاتون کله صبح ترن چه خبره ایناگفتن نه که نه

اقاسوارشدن گفتن من ازشون فیلم بگیرم منونواومریم این پایین دلدردشدیم ازخنده

منه بیچاره فیلم هم میگرفتم ها

هیچی دیگه این حورا تاترن حرکت کردشروع کردبه التماس کردن که ترن رونگه دارن دوره اول که چرخیدیه خورده مکس کردبعدحورامیخواست پیاده بشه امادوباره راه افتاد حیف که فیلمشوپاک کردم خداییش کرخنده بود

بعدش که پیاده شدن یک ضده حالی خوردن اساسی ها

دوربین گوشی من hdبودفیلمام توگوشی اونا نمی خوند

اقاحوراوصفارومیگی اینجوری

خلاصه ازاونجاراه افتادیم به طرفه مشهددوباره توراه بزن وبرقص منم که مجلس گرم کن

بعدش رسیدیم مشهدهمه واستاده بودیم وسط اتوبوس تارسیدیم

اول ازهمه رفتیم فیزیکسرا

دم درفیزیک سراگفتن خانوم اکرمی زودتراومده هماهنگ کنه حالا مارومیگی اینجوری

خداییش خودم به شخصه یه تیپی زده بودم...:

شلوارلی چسب.کلاه وکوله قرمز.هدنزده بودم

تاگفتن خانوم اکرمی اینجاست سریعاتیپ عوض کردم

هدزدم کلاهم رودراوردم کلا شدم یه بچه مثبت فقط این شلوارلی خیلی زیادبه تیپه مثبتانمیخورد

اقارسیدیم اونجاخانوم اکرمی اونجا بود

حتما توصیفه خودشیرینی های منوشنیدین قبلا

تارسیدم به خانوم اکرمی بایه لحنه مظلومانه گفتم سلام خانوم

گفت سلام دخترخوبم باز میبینم چشم مارودوردیدی شلوارلی چسب و...

گفتم خانوم تقصیره همین بچه هاست دیگه

دیدیم الان خودشیرینی نکنم ترمه اخرانظباتم خرابه

گفتم خانوم چراشمابامانیومدین اخه انقدشمانبودین بدبوووود

البته ته دلم داشتم ذوق مرگ میشدم ها....

بعدگفت انشالله برگشت باشمامیام...

گفتم ااااا چه خوب اخ جون(تودلم داشتم به خودم لعنت میفرستادم)

تازه اونم چی بروبکس نبودن من داشتم خودشیرینی میکردم اگه میبودن که تیکه بزرگم گوشم بود

خلاصه فیزیک سرا رفتیم به معلم فیزیک قول دادیم که براش گزارش کاربنویسیم....

هیچکس ننوشت اما ازاونجایی که من خودشیرین تشریف دارم نوشتم وتحویله خانوم دادم البته نامردی نکردم گفتم این ازطرفه بروبکس گلکسی بود معلم هم نمره روواسه هممون گذاشت...

بعدشم رفتیم فالوده خوردیم

اخ اخ البته بهتره بگم اح اح

رفتیم فالوده بخوریم پسره داشت شلوارش رومیشست باهمون دستاش برامون فالوده درست کرد

من کلاازاین جورکارا بدم نمیادولی نوالب نزدهمه فالوده روانداخت بیرون فائزه هم به زور خورد

اونجا هم خوش گذشت بعدش ماروبردن رستوران...

اونجا نشسته بودیم نکه من کلا مرض دارم

یه چیزی توجونمه باید یه کخی به بقیه بریزم

نوشابه خودموبازکردم بعدبه نواگفتم بده واست باز کنم

اون طفلک چه خبرداشت دادباز کنم

منم بردمش زیره میز حسابی تکونش دادم

بعدگفتم این باز نمیشه

بعدغذا اوردن نوا میخواست نوشابه روباز کنه

تابازش کرد یه دفعه

بمبببببببببببببببببببببببب

همه سفره رونوشابه برداشت.....

بعدش کلی بهم فحش دادن بروبکس

کلی هم خندیدیم

بعدش رفتیم بیرون تومحوطه نشستیم تابقیه هم بیان

نواگفت کی میاد بریمwc

ازانجایی که هیچکی مثه من فداکارومهربون نیس باهاش رفتم

وقتی برگشتیم خبری ازبقیه نبود...

فقط فائزه نشسته بودرونیمکت

من گفتم بقیه کجان؟

گفت مثکه بازحوراوصفایه پارک پیدا کردن رفتن الاکلنگ وتب واین حرفا

خلاصه مادیدیم اینابرنگشتن اتوبوس داشت حرکت میکرد رفتیم صداشون کردیم اومدن

بعدشم رفتیم به طرفه الماس شرق....

بقیه توپسته بعدی

freinds 4 ever



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 20:8







="center">